دوک سیاه

دوک سیاه

202 members

اشعار زهره جامئی دردلم غصه وآه خسته ام دوک سیاه چرخ پرکار بودم گرم وپربار بودم دالی روغن مچکاند حالی بر من مینشاند نخی ازریسه دوک بهرماسوره وکوک لحظه ی طلوع میشد کار من شروع میشد ژورو زیکزاک میزدم/لبه هاتومیدادم دوختن جادگمه ها /دوخت ودوز به انتها